تازگی...

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 18:56
    نشستم اینجا روی مبل! چشمامو بستم و یه نفس عمیق میکشم... ناخودآگاه لبخند میزنم! :) بوی عطر یاس خونه...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1392 16:55
    هر چیزی ظرفیت می خواد، حتی دعوا کردن. ظرفیتشو نداری دعوا نکن...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1391 17:55
    سال نو... مبارک
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 21:36
    ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 20:14
    از چه میترسی دگر؟ بعد از سیاهی رنگ نیست...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 23:19
    یه حرفایی گفته میشه و همیشه میگیم کاش هیچوقت نگفته بودم... یه حرفایی گفته نمیشه و همیشه میگیم کاش به موقع گفته بودم... یه حرفایی همیشه هست...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 23:36
    نمیدونم بخاطر درخت نبودنم باید خوشحال باشم یا ناراحت...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 14:32
    به قول یه عزیزی: عجب بالا و پایین داره دنیا...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 19:27
    داری زندگی میکنی خیلی عادی... بعدش یهو یه چیزایی میفهمی و دقت میکنی به آدم های دور و برت! متوجه میشی که اونا متوجه نشدن! احساس بزرگ شدن میکنی... اما تو همین حال و هوا یه چیزای بزرگتری میبینی که نفهمیدیشون! و آدم هایی که فهمیدن و ساکت اند... و تازه متوجه میشی که هیچی نمیدونی...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 20:36
    همیشه، هرجا، اهم و مهم داشتیم. و من همیشه مهم بودم...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1391 21:47
    بعضی اتفاق ها توی زندگی آدم جوری دیگه رخ نمیده که انگار هیچ وقت رخ نداده! فکر کردن به اینکه یه روزی این اتفاق می افتاده...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 00:25
    هرسال میگیم دریغ‏ از پارسال...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 22:13
    امروز... دوم ربیع الاوله!
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1391 19:38
    یعنی اینایی که من میبینم و حس می کنم همش واقعیه؟ .... نه فکر نکنم اینهمه درد واقعیت داشته باشه...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 20:01
    اگه ابری هستی با لذت ببار...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 22:53
    یهو یاد این شعره افتاد: "...دارم یخ میزنم بی تو تا فرصت هست آخه برگرد تو این سرمای تنهایی نمیشه حفظ ظاهر کرد جای خالی تو داره همه دنیامو می گیره بی تو آسون ترین کارا واسم سخت و نفس گیره بی تو هم صحبت شب هام همین چاردونه دیواره بی تو این سقف هم سقف نیست ازش دلتنگی می باره..."
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 19:39
    فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در ایـن دیـر خـراب آبادم سایه‌ی طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 18:41
    از ته دل آرزوی خوب... خ د ا ی ا ت و ا ن م ب د ه...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 23:17
    وقتی همه ی دردای روحی، روانی، جسمی، اقتصادی، سیاسیت رو داری میگی هیچ جوابی اندازه ی "خر نباش" نمیتونه آرومت کنه...!
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 20:37
    کاش می شد تو این بارون حس خوبی داشت کاش می شد تو این بارون آروم بود کاش می شد تو بارون شاد بود با خیال راحت...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 09:33
    "خیالت راهت...!" ... ...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 09:52
    هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 19:19
    کاش می شد تو این بارون رفت بیرون و نفس کشید...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 17:14
    سلام! حال همه‌ی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان! ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 21:38
    fpvhk ihd tv;hks fhgh!
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 00:43
    اتاق ساکت... پنجره باز... یه ماشین میاد رد بشه... "نذار بیشتر از این چشم به رات بمونم...مجنونم...مجنونم...بی تو من نمیمونم..." ...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 15:19
    یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه...!
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 23:50
    یه وقتایی هست که همه چیز بد جور بهم می ریزه، یه وقتایی هست دنیا عجیب غریب میشه، یه وقتی به خودت میای میبینی از اون همه آدمی که روشون حساب می کردی یه دونه شم نمونده... اعتبار بودنشون تموم شده انگار...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 13:42
    سیب بچین حوا ، دلم از اینجا هم گرفته است ....
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 10:44
    میگم خوب نیستم... میگه خوبی!