آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند...
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد گفتا شراب نوش و غم دل ببر زیاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد...
پ.ن: توبه کردم که دگر می نخورم به جز از امشب و فردا شب و شب های دگرهم...
مرا هزار امید هست و
هر هزار
تویی...
گاهی بی هیچ بهانه یی کسی را دوست داریم اما گاهی با هزار دلیل هم نمی توانی یکی را دوست داشته باشی ! _گریز دلپذیر _ آنا گاوالدا_