فاش میگویم و از گفته خود دلشادم | بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم | |
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق | که در این دامگه حادثه چون افتادم | |
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود | آدم آورد در ایـن دیـر خـراب آبادم | |
سایهی طوبی و دلجویی حور و لب حوض | به هوای سر کوی تو برفت از یادم | |
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست | چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم | |
کوکب بـخت مـرا هیچ منجـم نشناخـت | یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم | |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق | هـردم آید غـمی از نو به مبارکبادم | |
میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست | کـه چـرا دل به جگرگوشه مردم دادم | |
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک | ور نه این سیـل دمادم ببـرد بنیادم |
...
...
چه زود چهل روز شد...امروز اربعینه...
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم..
مرسی شیوا
نمیدونم چرا "مرسی شیوا"!
ولی خواهش می کنم!
:)